29 ماهگی
ماهگیت مبارک عزیزم
نازنین دخترم ببخشیدکه باز با تاخیر اومدم نت آخه هفته پیش خونه نبودیم...چون بابا رفته بود ماموریت وماهم رفته بودیم خونه عزیز اینا ...جاتون خالی خیلی خوش گذشت درسته که دلمون برا بابایی خیییییییییییییییلی تنگیده بود ولی بعداز مدتها یک دل سیر تونستیم خونوادمو ببینیم ...عشقم 2 این ماه تولد بابایی بود که براش کادوی تولدش شالگردن بافتم که یادم رف ازش عکس بگیرم بزام تو سایتت...نازنین دخترم دیگه همزبون خوبی شدی توخونه ماشالله بلبل زبونی شدی برای خودت وهمه چی میگی...تو ارومیه که بودیم اداهای منو در میوردی واونا هم کلی میخندیدن ...اینم بگم که یک روز بعد اومدنمون خیلی بیتابی میکردی و بهونه میگرفتی ...اسمهای منو بابایی وخودتو خوب یاد گرفتی ...بعضی ذکرای نمازو هم بلد شدی وباخودت تکرار میکنی..وقتی میخوای بازی کنی میگی پیشم بشین وباهام بازی کن...
این عروسکتو خیلی دوست داری بهش میگی چچل همه جا همراهته عزیزم
اینم محل جدید جلوس بانو آیسل
قهوه خوردن به سبک آیسلی