سفرنامه مشهد
عزیزم نازنینم سلام امروز اومدم تا خاطرات اولین سفرت به مشهدو برات بنویسم البته با کلی تاخیر آخه دخترنازم چند روزی هستش سرماخورده ومنم اصلا وقت ندارم ولی الان شما کوچولو توخواب نازی منم فرصتو غنیمت دونستم واومدم پای نت تا عکساتو زودی بزارم تا بیدار نشدی عشقم.
سفرمون خیییییییییییلی خوب بود ...شما اصلا اذیت نداشتی فقط بعد برگشتن حسابی مامانی شدی ازم جدا نمیشی نمیدونم چرا... سفرمون کلا 7روز طول کشید البته چون مرخصی بابایی کم بود ناچار شدیم زود برگردیم ...اگه بامن بود دوست داشتم 10روز بمونم آخه عاشق زیارت هستم نازم ولی خب به همین هم راضی بودم ..خدا نصیب همه بکنه زیارتو خیییییییلی به آدم آرامش میده.
راستی جانکم این سفرو با ماشین خودمون رفته بودیم البته باباجون خسته شدن ولی خیییییلی بهمون خوش گذشت نازنین دخترم...
اینجا زنجان هستش پیاده شدیم برای ناهار نازم وشما مثل همیشه مشغول گردش
اینجا هم رفتی توبغل باباییت آخه وسط راه یهویی هوس بابارو میکردی ومیخواستی بری بغلش ...تا نمیرفتی آروم نمینشستی عشقم
بعد ناهار کلا روندیم تا شبو برسیم به قم زیارت بی بی معصومه
اینجا ماکه مشغول زیارت ونماز بودیم شماهم با مهرها مشغول بودی جییییگرم
بعد زیارت ونماز راهی جمکران شدیم تا هم زیارت کنیم هم شب اونجا بمونیم واستراحت کنیم ولی به علت خستگی واینکه شب خواب بودی وصبح هم زود حرکت کردیم وخواب بودی نشدازت عکس بگیریم
صبح بعد راهی شدیم وناهارو تو سمنان خوردیم ودوباره روندیم تاخود مشهد عشق زیارت خستگی رو ازتنمون بیرون کرده بود شب دیر رسیدیم وفردا صبح راهی حرم شدیم وای نمیدونین دلم مثل یک گنجشک تاب تاب میزد داشت از سینه م مییومد بیرون تا چشم خورد به گنبد طلاش اشک از چشام راهی شد خییییلی حس خوبی بود نازم وقتی بزرگ شی امیدوارم عشق به اهل بیت تو دل نازت باشه دخترم
اینم ضریح آقا البته بابایی این عکسو گرفته
بقیه تو ادامه مطلب
چندتا از عکسایی که تو حرم ازت گرفتیم میزارم جانیییییییییییم
دخترم تو صحن طلا
اینجاهم واسه شب عرفه مراسم بودتو حیاط نشته بودیم عروسکم
توبغل بابایی داخل حرم
آیسلی تو صحن انقلاب
خشگلم عاشق این سبدهایی شده بودی که توشون نایلون واسه کفشا میزاشتن
روز سوم به دیدن باغ وحش وامامزادگان یاسر وناصر رفتیم دخترم
توی باغ وحش با دیدن حیونات حسابی ذوق کرده بودی ونمیدونستی چیکار کنی
بادیدن قفس شیرها میخواستی بری تو قفس خشگلم به زور نگهت داشته بودیم وهر چی میدیدی میگفتی بده بده من
امامزاده یاسر ناصر
روز بعدش صبح زود راهی خونه شدیم وسرراه به قدمگاه هم سر زدیم
اول با ضریح کاری نداشتی بعدش که دیدی همه دارن ضریحو بوس میکنن شما هم اینکارو کردی جییییرانیم
قربون زیارت کردنت برم من عسلممممممممممممم
حیاط قدمگاه
اینم رد قدمهای آقامون علی ابن موسی الرضا(ع)
ببخشید کمی طولانی شد نصیب همتون ایشالله زیارت ائمه