17ماهه شدی قندعسلم
ماهگیت مبارک نازنینم
دختر نازم جیگرمامانی ...شیطون بلای من... فندقم قندعسلم... همنفسم عشقم مامانی من 17 ماه ازباتو بودن گذشت وشما نازنینم روز به روز بزرگتر وشیرینتراز روز قبل شدی ...وقتی که صدام میکنی ماما انگاری دنیارو بهم میدن ...بغلت که میکنم وعطر تنتو بو میکنم احساسم قابل وصف نیست ...اونوقت میشه که با بوسه هام پرت میکنم ولی بازم دلم آروم نمیشه ومیخوام بخورمت وقتی میخندی زیباترین لحظه زندگیم میشه...همش با خودت با اسباب بازیهات حرف میزنی ...هزاران ماشالله بهت که هرچی بگم از شیرینیت وشیطنتات کم گفتم ...دیگه واقعا شدی یک دستگاه فتوکپی ...از دیدن بچه ها ذوق میکنی اونم چه جوری...با همه زود دوست میشی...
به همه جاسرک میکشی به همه چی دست میزنی وچیزی نمونده تو خونه که از دست شما نرفته باشه رو کابینت...وقتی من مشغول کاری میشم شما بادقت تمام بهم زل میزنی وبلافاصله اون کارو تکرار میکنی ...وقتی موفق میشی کاری رو درست انجام بدی میگی آهااان...وقتی باباییت سر کارهستش گوشیرو میاری برام میگی بابا ...
عصری که باباییت از سرکار میاد تا آیفون میزنه میدوی بغل من تا خودت درو باز کنی براش ...راستی نازم تو اینماه از شیر گرفتمت البته شیرخشک میخوردی جیرانیم بجاش الان شیر پاستوریزه میخوری عروسکم...میخوام از پوشک هم بازت کنم دارم باهات کار میکنم تا یاد بگیری جیش گفتنو
راستی 2تا دندون دیگه دراوردی وشدی 4دندونه نمیدونم چرا دندونات دیر درمیان
عزیزم وقتی کاری انجام میدی بعد بهت میگم آفرین برای خودت دست میزنی
عاشق موز وپرتقال واناروانگور هستی... آبگوشت وماکارونی وعدسی وسوپ وگردو وماست خیلی دوست داری...بابایی که از سرکارمیاد کیفشو میاری میگی گاگا...
یادگرفتی ازت که سوال میپرسی با سرت جواب میدی وقشنگ میگی آره یا نه
صدات که میکم آیسل میگی بییه یعنی بله ...اسممو صدا میکنی میگی آینا (آیسان)ومن قند تو دلم آب میشه
عاشق این هستی که همه کشوهارو خالی کنی زمین ومنو عصبانی کنی
وقتی عددارو میشمرم توهم تکرار میکنی میگی نک-دو-سه- شیش-هف-هش-ده
شکمتو بازمیکنی برا بابایی میگی فوتش کن خییییییلی خوشت میاد
دهنت -دستت -دندونت -شکمت -ابرو رو نشون میدی... گشنه ات که میشه شیشه شیرتو میاری برای من میگی ماما شی
مثل اکثربچه ها رنگ آبی رو میشناشی ومیگی آبیییی
لغت نامه آیسلی
کی*کیف
آقا*آشغال
قاقی*قاشق
ب بت*شربت
آما*سیب
حاما*حموم
داتی*خوابیدن
آتدیم*انداختم
جیری*پاره کردن
گتدی*رفت
گت دی*آوردم
یوح*نیست
شی*شیر
گویی*گوشی
ایو*الو
بیی*بله
باپی*در
دایی*دایی
گوی*گذاشتن
دیش *دندون
آبی*آبی
ابیو*ابرو
گوز*چشم
ققا*نقاشی
قوجی*بغل
آچی*بازکردم
آپیدی*پریدن
اویدا*اونجا
بویدا*اینجا
قاطی*ماست
دادا*داداش
عمی*عمو
جورا*جوراب
انارخوردن به شیوه آیسلی بفرما شماهم
باباییت داشت پیچ دوچرختو میبست که شماهم مشغول تعمیرکاری شدی بسلامتی
پیکاسوی مامان عاشق نقاشی هستش
گیر داده بودی به دبه خیارشور واونم سنگین بود نمیتونستی برش داری
رفتی تو ماهیتابه تا سرخت کنم جیگرم
یک روز پاییزی وهوای آفتابی رفتیم پارک نزدیک خونمون
پاییز تو حیاط خونمون
ماشالله دیگه دستت به کلید در بالکن میرسه باید قفلش کنیم تا نری تو تراس
عشق سوهان رفتی از کابینت بر داشتی میخوری نازم
از مایاد گرفتی مسواک میزنی منم برات مسواکوچولو خریدم عشقم
.
داری با گوشی با بابا حرف میزنی