23ماهگی
23ماهگیت مبارک عزیزم
23ماه عشق به تو ...23ماه زندگی کنار تو...23ماه لحظه به لحظه هیجان ترس ودلواپسی برای تو ...23ماه بوکردن تنت ...23ماه شنیدن صدای نفسات ...سپری شد وشما شیرین زبونتر ونازتر وصدالبته شیطونتر شدی ...طوریکه بعضی وقتا دلم میخواد از دست تو بشینم گریه کنم چون حسابی خسته ام میکنی...حرف زدنت دیگه تکمیل شده وتقریبا همه ی کلمه هارو میدونی ...همه اعضای خانواده رو میشناسی و به اسم صدامیکنی ...تو خیال خودت با صدرا حرف میزنی وهرجا عکسشو ببینی فوری میشناسی...عاشق پدربزرگات هستی مخصوصا بابای من که بهش میگی آتا ...تند تند عکسشو نگاه میکنی وبوسش میکنی ...وقتی یه جاییت زخمی میشه میگی بوسش کن بعدش باید همه جاتو غرق بوسه کنیم تا شما راحت شی...دیگه چی بگم که شدی همه ی زندگیمون عزیزدلم...گاهی وقتا با خودم فکر میکنم کاش یه دوربینی بود همه ی لحظه های زندگیتو ضبط میکرد تا بعدا بشه همشو دید ولی حیف نیست... یه روز که مریض بودی بردیمت دکتر وبه شما آمپول زدن حالا هروقت از اونجا رد میشیم میگی اینه یعنی آمپول
لغت نامه وجمله های آیسلی
بابا گدیبدی ایشه بابا رفته سرکار
بابا آلاجاخ بابا میخره
سنده گیسن منم میپوشم
سنده گدیسن منم میرم
گدخ تاب تابیه بریم تاب بازی
گدخ حاماما مای بیبی آچاخ بریم حموم مایبیبیرو باز کنیم
گدخ دستشوییه بریم دستشویی
ابسانا خالا خاله افسانه
سمانه سمانه
سنده ایچیرم منم میخورم
اودا مامانیندی اونم مال ماماست
باشیم دیدی سرم خورد
باطما فاطمه
بستنی آلسین بستنی بخره
تبلودت موبارک تولدت مبارک
گلجخ دا میاد دیگه
دودا به پاشو دیگه
آچ دا به بازش کن دیگه
گدخ آتاخ دابه بریم بخوابیم دیگه
آلسین قوجونا بغلم بگیرم
گدخ ماشینیمیزا بریم ماشینمون
بونودا آلاجاخ برای اینم میخره
گدخ آب بازیه بریم آب بازی کنیم
صدیا گه اوتو بویدا صدرا بیا بشین اینجا
چایدا اوت گدخ اشیه چادر بپوش بریم بیرون
صدیا گلجخ دا صدرا میاد دیگه
ماما اوتوروبدا ماما نشسته
صوبانه ییدیم صبحانه خوردم
محل تازه نشستنت عروسکم
بازم مشغول خوابوندن عروسکات عزیزم تو که خودت خشگلترین عروسک دنیایی
بیا ادامه مطلب
نماز خوندن آیسلی این رکوعش
اینم سجده اش قربونت برم عزیزم
دیگه از بس شیطون شدی وقتی خسته میشی همونجا خوابت میبره نازم
عزیز دلم عاشق توت فرنگی هستی وبهش میگی توت مگی
اینجاهم مشغول دیدن کارتون هستی عشقیم
قربون ژست گرفتنت جوجوی مامان