زمینی شدن یه فرشته کوچولو
عزیز دل مامان بعداز ظهر 5شنبه ساعت 5:10 پسرخاله نازت چشاشو بروی این دنیا باز کرد ومنو برای اولین بار خاله کرد واین حس زیبارو برام به ارمغان آورد نازنینم وقتی رفتیم بدیدنش بار اولی که داداشی گریه کرد شماهم بشدت زدی زیر گریه ولی بعدش که گذاشتمش توی بغلت دیگه ول کن نبودی وهمش میخواستی بغلت باشه وقتی میخوابید میگفتی آتدی (خوابیده) الانم که برگشتیم خونه میگیم دادا کو میگی آتدی ودنبالش میگردی اینم عزیز دل خاله که آروم خوابیده قربونش برم هنوز براش اسم نذاشتن قربون اون لبای کوچولوت بره مامانی که اینطوری بوس میکنی دادارو وای کلی ذوق...
نویسنده :
mamane aysel
20:09