آیسلی ناز ماآیسلی ناز ما، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
عشق ناب ماعشق ناب ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

aysel qizim

26ماهگی

           ماهگیت مبارک عزیزم عزیز دل مامان سلام خوبی ببخشید که دیر به دیر وبلاگتو آپ میکنم آخه از بس شیطون شدی دیگه وقت نمیشه بیام بهت سربزنم ...خانم کوچولوی من از شیطونیت هرچی بگم بازم کمتره دیگه کامل حرف میزنی وجواب میدی...غذاخوردنت یکم بهتر شده ...همش دوست داری باهات بازی کنیم ... سر لباس پوشیدن کفش پوشیدن موقع بیرون رفتن به حرف من گوش نمیدی... بعضی موقعا خیلی اذیتم میکنی...به بابایی زنگ میزنی میگی بیاخونه دلتنگتم... خلاصه خیلی وقتمو میگیری خشگلم...تازه یک دندون دیگه هم درآوردی وشدی 13 دندونه یکیش هم داره درمیاد مبارکت باشه خشگلم اینجا کلیبر هستش رفته بودیم ...
2 شهريور 1393
1147 11 18 ادامه مطلب

تمام شدن پروژه پوشک

عزیزم  نازنینم بالاخره  پروژه پوشکت تموم شد وشما دخترنازم موفق شدی این مرحله رو هم با موفقیت تموم کنی...درسته اولش اصلا همکاری نمیکردی ولی یهویی کاملا همکاری کردی ومامانی رو اصلا اذیت نکردی ...از بعد عید رو این پروژه کار میکردیم ولی جواب نمیداد تا اینکه بعد تولد 2سالگیت کاملا همکاری کردی...وتوی یک ماه کلا از پوشک گرفتمت عزیزم ...ایشالله همیشه موفق باشی وبه هرچی دلت خواست برسی ...بدون که منو باباییت همیشه پشتت هستیم وتنهات نمیزاریم ...قلبمون فقط برای تو میزنه دوستت داریم نفسیم     ...
12 مرداد 1393

25ماهگی ناز بانو

               ماهگیت مبارک نفس مامان عزیز مامان فرشته کوچولوی من ...یک ماه از دومین سالگرد تولدت گذشت وشما خیلی زیاد تغییر کردی ...هم از لحاظ رفتاری هم کلامی راحتتر حرف میزنی دیگه همه ی کلمه هارو میگی ومثل بلبل تکرار میکنی ...عزیزم شیرین زبونم غذاخوردنت یکم بهترشده شکرخدا ...عاشق توپ بازی هستی وهمش به بابایی میگی باهات بازی کنه ...پروژه از پوشک گرفتن هم کم کم داره تموم میشه دیگه روزا پوشک نمیشی فقط شبا میبندمت چون کامل نمیتونی بگی ولی اکثر اوقات خشک میمونه پوشک  عزیزم مامانی کلا بهت وابسته شده وهمش پیشمی جیگرم بابا ازت میپرسه کیرو بیشتر دوست داری میگی مامانو آیسانو.....
30 تير 1393

جشن تولد 2سالگی نازنین دخترم

  عروسکم تنها دختر مامان عشق مامانی نازنین دخترم بالاخره تونستیم برات جشن تولد بگیریم ...البته هیچکدوم از مهمونامون نتونستن بیان جشنمون وتنها مهمونمون عموت بود که اینجا درس میخونه...عروسکم تم تولدت کفشدوزکی بود ومیشد گفت همه ی کاراشو خودم انجام داده بودم ...فقط تو یه قسمت دوست خوبم مامان فائزه کمکم کرده دستش درد نکنه ...شماهم خیلی خوشحال بودی وهمش میگفتی تولد تولد ...وهمش میرقصیدی عزیزم... ریسه عمودی اپن آویز عمودی کفشدوزک   اینم کیک تولد چون مهمونامون کم بود پس نشد شکل کفشدوزک...
7 تير 1393
3903 14 18 ادامه مطلب

عکس آتلیه 2سالگی

  نازنین مامان امسال هم برای عکس آتلیه بردیمت ولی بازم مثل پارسال همش گریه کردی ونزاشتی یک عکس خوب بگیریم... ازت منم خیلی عصبی وناراحت شدم که چرا نمیشه یه عکس خوب ازت داشته باشیم ...عزیزم چندتا از عکسارو گلچین کردیم ولی خیلی خوب نشدن... راستی جشن تولدت هنوز مونده بدلیل امتحانای بابایی شاید آخرهفته برات جشن بگیریم نازبالام...   ا ینم کفشدوزک من که لباسشو خودم دوختم چطوره؟     ...
4 تير 1393

تولد 2سالگی

عزیزم نازنینم تولدت مبارک   عزیز دل مامان امروز روز تولد توست و2سال پیش درست یک ساعت بعد چشمای نازتو بروی این جهان زیبا باز کردی ...نازنینم جشن تولدت امسال خودمونی میشه وقراره فقط خونواده هامون باشن ...عروسکم بعدا میام با عکسای تولدت عشقم ...دوستت داریم عروسکم ...اینم تم تولد امسال امیدوارم خوشت بیاد ...البته همه ی کاراشو خودم انجام دادم از طراحی تا نصبش قربونت برم من عزیزم   ...
27 خرداد 1393

23ماهگی

23ماهگیت مبارک عزیزم 2 3ماه عشق به تو ...23ماه زندگی کنار تو...23ماه لحظه به لحظه هیجان ترس ودلواپسی برای تو ...23ماه بوکردن تنت ...23ماه شنیدن صدای نفسات ...سپری شد وشما شیرین زبونتر ونازتر وصدالبته شیطونتر شدی ...طوریکه بعضی وقتا دلم میخواد از دست تو بشینم گریه کنم چون حسابی خسته ام میکنی...حرف زدنت دیگه تکمیل شده وتقریبا همه ی کلمه هارو میدونی ...همه اعضای خانواده رو میشناسی و به اسم صدامیکنی ...تو خیال خودت با صدرا حرف میزنی وهرجا عکسشو ببینی فوری میشناسی...عاشق پدربزرگات هستی مخصوصا بابای من که بهش میگی آتا ...تند تند عکسشو نگاه میکنی وبوسش میکنی ...وقتی یه جاییت زخمی میشه میگی بوسش کن بعدش باید همه جاتو غرق بوسه کنیم تا شم...
31 ارديبهشت 1393

22 ماهگی وروز مادر وتولد مامان

ماهگیت مبارک عروسکم عزیز دل مامان فرشته من یک ماه دیگه از بهترین روزای عمرمون کنار تو گذشت وشما یک ماه بزرگتر وخانمتر شدی... امسال روز زن وروز مادروتولدم باهم یک جا افتاده بود ... خوشحال هستم که امسال این دو اتفاق خوب یک جا افتادن... عروسکم فدات شم مامانی من که این ماه بیشتر میتونی حرف بزنی وراحتتر باهامون رابطه داشته باشی... جیگرم دیگه میخوای مثل ما رفتار کنی لباساتو مخصوصا شلوار وکفشاتو خودت میپوشی... بشدت دوست داری بری پارک یا بیرون برای گردش...صبح ها که از خواب بیدارمیشی بابایی رو صدا میکنی ووقتی میبینی نیست منو صدامیکنی ومیگی ماما بابا گلمدی...آتا(بابای منو)خیلی دوست داری وهرروز اگه بتونی باهاش حرف میزنی.....
2 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به aysel qizim می باشد